شاه هوشنگ به هنگام شکار
شد پدیدار به راهش یک مار
سنگ بگرفت و نمودش پرتاب
سنگ بر سنگ شد و آتشی آورد به بار
آتشی گرمی هر خانه و آتشکده شد
شد فروغی که بسازد بسیار
خام ها پخته و گرمای زمستان گردد
روشنایی بدهد در شب تار
شعله در خدمت صنعت آید
مشکل آسان شود و گردش کار
سده شد جشن پدیدار شدن
آتش مهر به هر شهر و دیار
در سده بر گرد آتش بی شمار
گردش آریم و نماز دیدار
یاد هوشنگ و بزرگان به کمال
پرتو افشانی کند، خورشید وار
افتخاری که به ایران داده است
شاه هوشنگ به هنگام شکار