جشنِ زندگیِ نیک (بهمن و جشن سده)
۴) بهمن، آتش و جشن سده
بهمن، آتش و جشنِ «سَده»، در تاریخ کهن ایران زمین، ارتباط و پیوندی مهم با همدیگر داشتهاند. آتش، در نزد ایرانیان، یکی از بزرگترین موهبتهای اهورامزدا است و از هزاران سال پیش، ایرانیان برای شکرگزاری به درگاه خداوند که به آنها نعمتِ آتش را عطا کرده بود، جشنی برپا میکردند به نام جشنِ «سَده»؛ یکی از استوارترین و عزیزترین جشنهای آریایی که زمان برپاییِ آن، بهمن ماه است. بهمن ماه، همان ماهی است که به نام امشاسپند بهمن، چنین نامیده میشود. اما تقارن و همزمانیِ جشن نکوداشت آتش و ماهِ یادآوریِ بهمن، از چه روست؟
تقارن آتش با بهمن از این لحاظ است که آتش جز چهرِ بیرونی و مادیِ خود، چهرِ درونی و مینوی هم دارد: در کتاب اوستا(۲۰) از آتشِ دل و آتش مینوی، سخن بسیار رفته است. احساس، عاطفه و اندیشههای روشن و گرم و سازندهی آدمی، برخاسته از این آتش آسمانی است؛ و چنان که میدانیم مهمترین رسالتِ الهیِ بهمن نیز عطا کردن و الهامِ اندیشههای نیک به مردم است. از این رو، آتش و بهمن را رسالتی است مشترک.
جایگاه آتش در نزد ایرانیان باستان
آن زمان که انسان به آتش دست یافت و آن را در اختیار گرفت روز بزرگی بود؛ روز فتح و ظفر بر تیرگی و ظلمت؛ روز غلبه بر دیوِ ستمگر سرما؛ روزی که تاریکی و سرما گریختند و فروغ و گرمی و روشنایی حاصل گشت. با دستیابی بر آتش، انسان از مغارهی وحشت بیرون آمد؛ آتش را وسیله خبرگزاری و پیغامرسانی قرار داد؛ کورههای آهنگری به راه افتاد و ابزارها ساخته شد. کورهها از برکت آتش، آهن تفته را خمیر کرد و انسان به هر شکلی که خواست و اراده کرد، آهن را در یَد خویش گرفت. این عنصر، دوست، برادر و نزدیکترین خویشاوند بشر است که موجودات پلید را میراند و حیوانات درنده را شبانگاه از حمله به مأوای مردمان باز میدارد.
بِهْدینانِ(۲۱) نیکآیین نیز همواره در بزرگداشتِ آتش میکوشیدند و آن را از لوازم ضروریِ حیات میشمردند و پرتوی از نور لایزال خداوندی و هبه و بخششِ یزدانی میخواندند و سوگند گران را به آتش میسپردند. همچنین در نزد ایشان، آتش به عنوان پیکِ میان بشر و خدایان مورد احترام بسیار بوده است.
دلبستگی و اعتقاد و احترام خاص ایرانیان نسبت به آتش موجب شده که برخی، آتش را خدای ایرانیان و آنها را آتشپرست معرفی کنند. اما حقیقت جز این است. در ایران، آتش را مظهرِ ربّانیت و شعلهاش را یادآورِ فروغ خداوندی میخواندهاند و برای شعلهی مقدسی که با چوب و عطر در آتشکدهها همیشه فروزان نگه میداشتند، احترام خاصی قایل بودهاند. آتشدانِ فروزان در پرستشگاهها، به منزله محرابِ پیروانِ آیینِ زردشتی بوده است:
منشأ جشن سده
طبق نخستین روایتِ رایج، منشأ جشنِ سده، مربوط است به داستان پیدایش و کشفِ آتش. در عالم اسطوره، افسانهی پیدایشِ آتش را به هوشنگِ پیشدادی نسبت میدهند. در شاهنامه، هوشنگ فرزندزادهی گیومرث (نخستین انسانِ عالم) است(۲۲). هوشنگ کسی است که بر دیوِ سیاه پیروز میشود. کشف آتش را نیز به او نسبت میدهند: روزی این امیر پیشدادی به همراه نزدیکان خود از کوهستانی میگذشت. ناگهان ماری عظیم از دور پدیدار شد و تمام افق را پوشانید:
هوشنگ به عزم کشتن مار، سنگی به طرف او پرتاب کرد. اما به قول فردوسی:
سنگ به سنگِ آتشزنه خورد و از برخوردِ آنها جرقهای آتش جهید. حیرت به هوشنگ و همراهان که تا آن روز نور و روشناییِ آتش با آن زیبایی را ندیده بودند دست داد. هوشنگ و یاراناش، آتش را پرتوی از نور خدا دانستند و در برابرش به سجده افتادند. هوشنگ شاه، اهورامزدا را سپاس گفت:
این چنین بود که آتش بر روی زمین تولد یافت. هوشنگ به شکرانهی پیدایشِ این فروغ ایزدی، آن روز را جشنی ساخت که هر سال در آن، روز و شب آتش بر میافروختند و جشن سده از همان اوقات برپا گردید. هر سال در دهمِ بهمن که به روایتی صد روز از آغاز زمستان و فصل بزرگ سرما میگذرد، گرامیداشت آتش در نظر آورده میشود.
در این اسطوره، دو جبههی متقابل در اندیشهی ایرانی روبهروی هم قرار میگیرند: اهریمن، فرمانروای تاریکیها، مار را که مظهر و همریشهی مرگ است پدید آورد و اهورامزدا در برابر آن و برای مقابله با آن، آتش را آفرید و به این ترتیب، آتش مقدس شد.
جشنِ سده را همچنین باید همچون آیینی مرتبط با تحولات طبیعت نیز در نظر گرفت. در تقویم کهن ایرانی، سال را به دو بخش نامساوی تقسیم میکردند: فصل گرم، از اول فروردین تا پایان مهر، و فصل سرد، از اول آبان تا پایان اسفند. روز دهم بهمن، اوج سرمای زمستان است و درست صد (یا «سَد») روز از زمستان میگذرد.(۲۳) به عقیدهی ایرانیان در این روز، اهریمن بدکنش سرما را به شدت خود میرساند تا به آفریدگار اورمزد گزند برساند و نیروی اورمزدی در این روز، آتش را برای مقابله با سرما میآفریند. ابوریحانِ بیرونی(۲۴) آورده است که در این روز، جهنم از زمستان به دنیا میآید و از این رو، آتش میافروزند تا شر آن برطرف گردد. جشن سده، رفتن به استقبال آتش و گرما است و برپاییِ آن، یاریبخشِ انسان است و او را در برابر مشقتِ سرما و اهریمن، استوار مینماید.
در تاریخ اساطیری و دینی ایران زمین، برای جشن سده، منشأ قابلتأمل دیگری نیز قائل شده اند؛ بدین شرح:
ضحاک ماردوش، پادشاه ظالم ایرانزمین، آشپزی داشت به نام «اَرمایِل» که مأمور بود هر روز دو جوان را بکشد و از مغز آنها، خوراکِ دو مارِ شانههای ضحاک را فراهم کند. پس از آنکه فریدون بر ضحاک پیروز شد و خود بر تخت شاهی نشست، تصمیم گرفت ارمایل را مجازات کند. ارمایل گفت: «ای فریدون من شایستهی مجازاتم اما این را بدان که من هر روز از هر دو جوان، یکی را رها کردم و مغز گوسفندی را به مارها دادم و بدان که این افرادِ نجاتیافته، در دماوند روستایی ساختهاند و در آن جا از راه دامداری زندگی میکنند. و بدان که بیش از این، کاری از من بر نمیآمد.» فریدون برای دانستنِ درستیِ سخنان او به همراه وی عازم آن روستا شد. چون به آنجا رسیدند، شب بود. ارمایل خطاب به اهالی روستا گفت که هریک از نجاتیافتگان آتشی بیفروزد تا عدهی آنان مشخص شود. چیزی نگذشت که مشعلها شعلهور شد و تعداد بسیاری آتشِ فروزان، آسمان روستا را همچون روز روشن کرد. فریدون با دیدن آتشهای فراوان، ارمایل را بخشید و آزاد کرد و فرمان داد آن ماجرا جشن اعلام گردد.
***
سده را جشنی دهقانی و مردمی دانستهاند؛ بدین معنا که رسم زیبای گرامیداشتِ آتش در ابتدا از آنِ شبانان و روستانشینانِ زحمتکش و سادهدل بوده و سپس به شهرها و دربارهای سلاطین راه یافته و همانند بسیاری از جشنها در اختیار آنان قرار گرفته است.
از رسوم رایج در این جشن، این است که یک روز قبل از آغاز جشن، مردان به جمعآوری هیزم برای آتش میپردازند. زنان نیز به پختوپز مشغول میشوند و آش و نانِ سیر و آجیل تهیه میکنند. روز جشن، کَسَبه دکّانها را زودتر از هر روز میبندند و مردم لباسهای رنگارنگ میپوشند و در باغی بزرگ یا مکانی وسیع در اطراف شهر جمع میشوند و هیزمهای جمعآوری شده را روی هم میچینند.
آنگاه نزدیک به غروب آفتاب، دو مُغ(۲۵) با لباسهای سفید درحالیکه مشعلی روشن در دست دارند وارد میشوند، سه بار به رسم ادب گِرد هیزمها میچرخند و سپس تودهی هیزمها را با مشعلهایشان که از آتشدان مقدّسِ معبد روشن شده به آتش میکشند. و مردم به شادی میخوانند: «سده سدهی دهقانی/ چهل کُنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانی».
در طول جشن اسبسواران و بازیگرانِ دورهگرد مردم را با هنرنماییهایشان سرگرم میکنند. گاه نیز مردم جملگی با هم سرودهای مقدس زمزمه میکنند. پس از خاموش شدن آتش، دهقانان مشتی از خاکستر آن را برمیدارند و بر زمینهای زراعی خود میپاشند تا مایهی برکتِ خاک و فراوانی محصول شود.
از قرنها پیش تاکنون، پنجاه روز به نوروز مانده، جشن سده، طلایهی نوروز و نوبهار، برپا میگردد.(۲۶) منوچهری دامغانی در اینباره میگوید:
منابع:
- «فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی»، محمد جعفر یاحقی، نشر فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶.
- «تاریخ اساطیری ایران»، عسکر بهرامی، نشر ققنوس، ۱۳۸۸.
- «تجلی ۱۲ ماه در آیینهی اساطیر و فرهنگ عامهی ایران»، دکتر جابر عناصری، نشر قمری، ۱۳۷۴.
- «تاریخ اساطیری ایران»، ژاله آموزگار، انتشارات سمت، ۱۳۷۴.
- «اساطیر ایران باستان (جُنگی از اسطورهها و اعتقادات در ایران باستان)»، عصمت عرب گلپایگانی، نشر هیرمند، ۱۳۸۸.
- «جشنهای ایرانی»، پرویز رجبی، انتشارات فروهر، ۱۳۵۱.
- «درآمدی به اساطیر ایران»، شاهرخ مسکوب، نشر فرهنگ جاوید، ۱۳۹۸.
- همچنین برای مطالعهی بیشتر میتوانید رجوع کنید به: «پژوهشی در اساطیر ایران»، مهرداد بهار، انتشارات آگه، ۱۳۹۱.
پاورقی
— — — — — — — — — — — — — — — — — — — — — —
۲۰ در بخشِ «گاهان» (گاتها یا گاثهها) که باستانیترین بخش اوستاست و آن را سرودههای خود زردشت میدانند.
۲۱ پیروان آیین زردشت را گاه «بِهْدین» میخوانند.
۲۲ گیومرث یا کیومرث، در شاهنامه نخستین انسانِ عالم است. نام او به معنای «زندهی میرا» است.
۲۳ در وجه تسمیهی این جشن به «سده»، نظرات و احتمالات دیگری نیز مطرح شده است مانند اینکه «از سده تا نوروز صد روز و شب است» یا «در این روز تعداد فرزندان کیومرث به صد رسید» یا «از سده تا زمان گردآوریِ غله صد روز باقی است». در توضیح احتمال آخر باید گفت که در نواحی معتدل، حدود پنجاه روز بعد از نوروز میتوان گندم و بهویژه جو برداشت کرد. و در تأیید این نظر همچنین باید اضافه کرد که در برخی روستاها و شهرهای جنوب خراسان، همزمان با آتشافروزی در شبِ ده بهمن و هنگام برگزاری جشن سده، اشعاری خوانده میشود که ترجیعبندِ آن چنین است: «سده، سده، صد به غله، پنجه (= پنجاه) به نوروز».
۲۴ به نقل از کتاب «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» نوشتهی ابوریحان بیرونی.
۲۵ روحانیِ زرتشتی.
۲۶ جشن سده هنوز هم در بسیاری از روستاها و شهرهای ایران مانند یزد و کرمان، به ویژه در میان زردشتیان، با شوری خاص برپا میشود.